سلام خدمت تمامی کسانی که این مطلب را میخونند؟چی بگم که خیلی تنهام

یا از کجا بگم؟

الان که میخوام بنویسم داره گریم میگیره

آخه هرکس دیگه هم بود یا جا من بود این حالت را داشت؟خوب بریم سر اصل مطلب من حدودا ۳سال پیش با یه دختری آشنا شدم اول با اس مس بعد تلفن بعد دیدن که وقتی دیدمش عاشقش شدم

ولی اون اول از من خوشش نمیومد ولی بعد از صحبت کردن عاشق هم شدیم؟قول وقرار ازدواج گذاشتیم هر دوتامون تا آخرش گفتیم میمونیم با لاخره رفتم خواستگاری ولی پدر ومادرش مخالف بودن چون سربازی نرفتم؟هرچی صحبت کردم با خونوادش قانع نشدن گفتم تو شهر خودم خدمت میرم ؟کار دارم ولی فایده نداشت هر چی گفتم

الان ۷ماه از جدایی ما میگذره من خیلی خواستم فراموشش کنم ولی....؟آخه بهم قول دادیم اگه هم جدا شدیم از طریق اینترنت (وبلاگ وچت)در ارتباط باشیم ولی یه دفعه همه چی عوض شد الان اومدم بگم من ۴ماه از سربازیم گذشته وتو شهر خودم افتادم؟هم اموزشی هم ادامه ش صبح تا ظهری هستم و چند تا سرباز زیر دستم

من امیر ۲۴ هستم از اصفهان(۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱ رمز من با دوستم بود مواقع اظطراری به هم میدادیم آخه داداشش همیشه پا کامپیوتر بود)هرجا که هستی موفق باشی واگه میتونی از این طریق با هم در ارتباط باشیم
